سنجش یک حدیث درباره مدلول حروف مقطه

پدیدآورسیدکاظم طباطبایی

نشریهمجله علوم حدیث

شماره نشریه39

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1396 بازدید
سنجش یک حدیث درباره مدلول حروف مقطه

سید کاظم طباطبایی*

چکیده :

در الکشف و البیان، مشهور به تفسیر ثعلبی، حدیثی درباره مدلول حروف مقطعه به امام صادق علیه‏السلام منسوب است. این حدیث ـ که به برخی از متون تفسیری شیعه نیز راه یافته است ـ با تکیه بر صورت مکتوب یا نمود دیداری قرآن به ارائه تفسیری از برخی حروف مقطعه می‏پردازد. راقم این سطور با عنایت به ضرورت نقد روایات تفسیری ـ که مورد تأکید همه تفسیرپژوهان است ـ با تکیه بر رهیافت زبان‏شناسان و خط‏شناسان به نقد و سنجش متن آن حدیث پرداخته و نشان داده است با توجه به این‏که رسم‏الخط و الفبا محصول ابداع بشر و در نتیجه، یک امر وضعی و قراردادی است، نمی‏تواند مبنای تفسیر قرآن قرار گیرد. بنابراین، از آن‏جا که این حدیث از درون‏مایه‏ای سست و نااستوار برخوردار است، با به‏کاربستن معیارهای حدیث‏شناختی ـ که مورد اتفاق همه حدیث‏شناسان است ـ نمی‏تواند از معصوم صادر شده باشد. به باور نگارنده، این پژوهش می‏تواند الگوی نقد احادیث یا آرایی از این دست باشد.

کلمات کلیدی :

حدیث‏شناسی، روایات تفسیری، نقد متن، حروف مقطعه، خط و زبان.

. 1 طرح مسأله

یکی از روش‏های نقد حدیث و بازشناسی حدیث‏های سره از ناسره نقد متن یا نقد درونی و محتوایی است. با آن‏که حدیث‏شناسان غالبا به نقد سند یا نقد بیرونی بیشتر اهتمام نشان داده‏اند، اما به نظر می‏رسد نقد متن دست‏کم در پاره‏ای از موارد کارآمدتر و به مقصود وافی‏تر باشد؛ چه، تنها متن حدیث دستخوش سهو و نسیان و جعل و تحریف نشده است، بلکه چه‏بسیار حدیث‏ها که برای آنها اسناد صحیح ساخته و رواج داده‏اند. بدیهی است در حالت اخیر، دیگر نقد سند نافذ و کارآمد نیست و تنها نقد متن است که می‏تواند مددرسان و یاریگر حدیث‏پژوه باشد.(1)
برای همین منظور، حدیث‏شناسان معیارها، قراین و نشانه‏هایی را تعیین کرده و با آن متن احادیث را محک می‏زنند. آن نشانه‏ها اجمالاً از این قرارند:
الف . سستی، نااستواری و ناهنجاری الفاظ حدیث و معانی آن؛
ب . مخالفت با عقل، به طوری که تأویل نپذیرد؛
ج . مخالفت با دلالت قطعی قرآن و سنت متواتر و اجماع قطعی، به طوری که میان آنهاامکان جمع نباشد؛
د . آنچه حسّ یا مشاهده آن را نفی کند؛
ه . مطلب مهمی را که علی‏القاعده باید در حضور جمع گفته شده باشد، فقط یک‏تن روایت کند؛
و . وعید شدید در برابر گناهی کوچک یا نوید پاداشی بس بزرگ در برابر کاری اندک.(2)
به عقیده نگارنده، امروزه که با پیشرفت علوم و توسعه مرزهای دانشْ حقایق علمی بسیاری کشف شده، می‏توان، و بلکه باید، مفهوم مخالفت و موافقت با عقل را توسعه داد و متن احادیث را با حقایق علمی سنجید و آنها را در صورت مخالفت با مسلّمات علمی طرد کرد.
پس از این مقدمه باید دانست انتقادی که متوجه عموم تفاسیر نقلی است، نپرداختن به نقد اسانید و روایات تفسیری است. ناقلان این روایات، برخلاف فقیهان، روایات برساخته یا اسرائیلی را از روایات اصیل اسلامی جدا نکرده، ضعف و قوت سند را نشان نداده، راه‏حلی برای اخبار متعارض نیافته‏اند. علاوه بر اینها، سازگاری و ناسازگاری برخی از متون روایات با اصول و مبانی شریعت و محکمات دین بررسی نشده است و اینها همه مایه حیرت و سردرگمی مراجعه‏کنندگان می‏گردد.(3) بنابراین، بایسته است نقد این بخش از روایات همواره وجهه همت حدیث‏شناسان و قرآن‏پژوهان باشد.
باری، با عنایت به همین ضرورت، راقم این سطور بر آن شد تا متن روایتی منسوب به امام صادق علیه‏السلام را ـ که در مقام تفسیر «حروف مقطعه» در تفسیر ثعلبی مندرج است ـ با تکیه بر دستاوردهای علمی زبان‏شناسان و حقایق علمی‏ای که درباره تاریخ خط کشف شده و به ثبوت پیوسته است، نقد و بررسی کند.

2. متن حدیث مورد نظر

ابواسحاق ثعلبی (م427ق) در تفسیر خود، به نام الکشف والبیان، روایتی را درباره معنا و مدلول «الم» به امام جعفربن‏محمّد صادق علیه‏السلام نسبت داده است که متن آن بدین شرح است:
و عن علی بن موسی الرضا، عن جعفر الصادق، و قد سئل عن قوله «الم»، فقال: فی الألف ست صفات من صفات اللّه‏: الابتداء؛ لأنّ اللّه‏ تعالی ابتدأ جمیع الخلق، و الألف إبتدأ الحروف، و الاستواء: فهو عادل غیر جائر، و الألف مستو فی ذاته، و الانفراد: واللّه‏ فرد و الألف فرد، و إتصال الخلق باللّه‏ و اللّه‏ لا یتصل بالخلق، فهم یحتاجون إلیه و له غنیً عنهم. و کذلک الألف لا یتصل بحرف. فالحروف متصلة و هو منقطع عن غیره. واللّه‏ باینَ بجمیع صفاته من خلقه، و معناه من الإلفة، فکما أن اللّه‏ سبب إلفة الخلق، فکذلک الألف علیه تألفت الحروف و هو سبب إلفتها.(4)
ترجمه این حدیث به تقریب چنین است:
از علی بن موسی الرضا علیه‏السلام منقول است که جعفر صادق علیه‏السلام در پاسخ پرسشی درباره «الم» گفت: «الف» ناظر بر شش صفت از صفات خداوند است:
1 . ابتدا؛ زیرا خداوند است که آفرینش همه مخلوقات را آغازید و الف نیز آغازگر حروف تهجّی است.
2 . استوا؛ خداوند عادل و مستوی است و الف نیز راست است و میل و انحراف از طریق اعتدال در آن به چشم نمی‏خورد.
3 . انفراد؛ خداوند فرد و تنهاست و الف نیز چنین است.
4 . اتصال آفریدگان با خداوند؛ چه خداوند هیچ‏گونه اتصال و احتیاجی به خلق ندارد؛ بلکه این آفریدگان‏اند که به او وابسته و به وی پیوسته‏اند.
5 . انقطاع خداوند از غیر؛ الف با حروف دیگر پیوندی ندارد و از آنها منقطع است؛ بلکه حروف دیگر بدو پیوسته و به آن محتاج هستند. خداوند نیز با تمام صفات خود از خلق مباین و جداست.
6 . الفت؛ معنای الف از الفت است؛ همان‏گونه که خداوند منشأ الفت مردم با یکدیگر است، الف نیز مبدأ تألیف حروف و سبب اصلی ائتلاف آنهاست.

3. وضعیت سند حدیث مورد نظر

چنان‏که مشاهده می‏شود؛ ثعلبی در این‏جا سلسله راویان این حدیث را تا امام صادق علیه‏السلام یاد نمی‏کند. او در آغاز کتاب، منابع خود را برمی شمارد و طرق خود را به مفسران نخستین یاد می‏کند تا به تکرار اِسنادها نیازمند نباشد.(5) اما از مراجعه و مطالعه آن بخش از تفسیر او، طریق نقل وی از امام صادق علیه‏السلام بر ما معلوم نمی‏گردد. بنابراین، چون روایت مورد بحث فارغ از اِسناد است، ما را راهی به بررسی سند و نقد بیرونی آن نیست، و ناگزیر باید به نقد متن بسنده کرد.
با این حال، طبرسی (م548ق) در مجمع البیان بی‏آن‏که شرحی یا نقدی بر این حدیث بنگارد، آن را نقل کرده و در آغاز نوشته است:
ابواسحاق ثعلبی در تفسیر خود مسندا از علی‏بن‏موسی‏الرضا علیه‏السلام روایت کرده است... .(6)
قرآن‏پژوه معاصر سیدمحمّدباقر حجتی نیز بی‏آن‏که نظری ابراز کند، با لحنی حاکی از خرسندی این حدیث را در آثار خود درج کرده است(7) و بدین سان، حدیث مورد نظر به محیط‏های قرآن‏پژوهی شیعی و به‏ویژه محیط‏های قرآن‏پژوهی فارسی‏زبان راه یافته است.

4. نقد حدیث مورد بحث

مدلول این حدیث و سخنانی از این دست ـ که گاه بر زبان و قلم برخی از مفسران جاری شده است(8) ـ زاییده سه خطای مرکب است: یکی این‏که خط و الفبا را یک حقیقت وحیانی، ثابت و لایتغیر پنداشته‏اند. دوم این‏که میان خط و زبان تمایز قایل نشده‏اند و آخر این‏که به صورت مکتوب قرآن نظر دوخته‏اند، نه به صورت ملفوظ آن. برای این‏که مطلب روشن‏تر گردد، ناگزیر باید در هر سه مورد توضیحاتی عرضه شود:

1 ـ 4 . خط و الفبا

آلبرت گاور می‏گوید:
نوشتار، به طور کلی، نوعی ذخیره‏سازی اطلاعات است؛ اگرچه تنها گونه آن نیست.(9)
منابع عربی کهن بر این پندارند که خط تازیان از سوی خداوند وحی شده است. خداوند پیش از مرگ آدم انواع خطوط را به وی آموخت و او آنها را بر الواح گلین نوشت و آن را پخت. پس از طوفان نوح هر قومی نگاره خویش را یافتند و بدان نوشتند. اسماعیل ـ که پدر تازیان مستعربه است ـ خط عربی را یافت و بدان نوشت.(10) چنین پنداری به تازیان قدیم منحصر نبوده است، بلکه در تمدن‏هایی که خط از ارزش والایی برخوردار بود و طبقات ممتاز یا روحانیون بدان می‏پرداختند، این ابداعات را معمولاً به موجودات آسمانی یا نیمه‏آسمانی یا قهرمانان فرهنگی نسبت داده‏اند؛ برای نمونه، در مصر باستان خدایی به نام توث، مخترع خط و کاتب رسمی خدایان قلمداد می‏شد. آشوریان، نبو (Nabu) را خدای خرد و خط می‏دانستند. در مکزیک باستان، مایاها یکی از مهم‏ترین خدایان خود به نام ایتسامنا (Itsamna)را مخترع خط و کتابت می‏شمردند. خط ابداع دروییدها به حساب آمده است که یکی از طبقات روحانی مهم سلت باستان به شمار می‏آمدند.(11) در یک متن عامه‏پسند متأخر شیعی ترکیب حروف با یکدیگر را از معجزات امیرالمؤمنین قلمداد کرده است. بنابر این رأی بی‏پایه، در نوشته‏های امم سابق حروف منفرد بوده (مثلاً به جای الحمدللّه‏، می‏نوشتند: ا ل ح م د ل ل ا ه) و آن حضرت خط قرآن را مرکب کرده است.(12) البته چنین مواردی را باید نمونه‏های معدودی از این روایات برشمرد.
اما امروزه دانشمندان با گذر از قلمرو افسانه و اسطوره و ورود به تاریخ مدون نشان داده‏اند که خط، در مفهوم آوانگاری، محصل ابداع و اختراع پی‏درپی بشر و حاصل فرآیندی طولانی و تکاملی است.(13) ناگفته نماند که در گذشته از میان دانشمندان مسلمان فارابی (م339ق) و ابن خلدون (م808ق) به این حقیقت پی برده، در آثار خود به صراحت از آن سخن گفته‏اند.(14) بنابه گفته خط‏شناسان، سابقه تاریخی خط به مفهوم نظام‏های نوشتاری مدون، به شش‏هزار سال بازمی‏گردد.(15) آنان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‏اند که بشر برای تبادل افکار و مفاهیم ذهنی و نیز ذخیره‏سازی اطلاعات و رساندن پیام‏های خویش، به‏گونه‏ای که به زمان و مکان محدود نباشد، به ترتیب مراحل زیر را پیموده است:
یک . تصویرنگاری (Pictography)،
دو . معنانگاری (Semasiography) یا اندیشه‏نگاری (Idieography)،
سه . واژه‏نگاری (Logography)،
چهار . آوانگاری (Phonography)،
پنج . واپسین مرحله در جریان تحول خط، تبدیل «خط هجایی» (Syllabic) به خط الفبایی (Alphabetical) است. خطوط الفبایی خود تقسیماتی دارند:
الف . خطی که در آن همه اصوات حتی واکه‏ها (مصوَت‏ها) نیز حروف مشخصی دارند؛ مانند خط لاتینی و یونانی.
ب . خطی که در آن برخی از واکه‏ها نویسه و علامتی ندارند؛ مانند خط عربی و فارسی که برای نشان‏دادن واکه‏های کوتاه ( َ ِ ُ ) حروف مشخصی ندارند.(16)
بنابراین، چون خط و الفبا محصول ابداع و اختراع بشر و طبعا یک امر وضعی و قراردادی است، مسائل مربوط به خط یکی از جنبه‏های همه برنامه‏ریزی زبان (Langouage Planning)است و اصلاح خط، ایجاد خط، انتخاب خط مشترک و تغییر خط شکل‏های رایج، برخورد با خط به حساب می‏آیند.(17)

2 ـ 4 . تمایز میان خط و زبان

هرچند وجود نوعی رابطه را میان خطوط و زبان‏ها نمی‏توان انکار کرد،(18) اما امروزه در میان زبان‏شناسان قبول عام یافته که «گفتار، صورت طبیعی ارتباط در انسان است؛ در حالی که نوشتار امری ثانوی و عرضی است».(19) بنابراین «زبان و خط دو چیز متفاوت‏اند. زبان اصل و خط فرع بر آن است. خط بر بنیاد زبان قرار گرفته است، نه بر عکس. در صورتی می‏توان خط را یاد داد که آموزنده زبان را یاد گرفته و یا لااقل شالوده آن را آموخته باشد. زبان بدون خط ممکن است، ولی خط بدون زبان ممکن نیست».(20)
افزن بر آنچه گفته شد، زبان‏شناسان برای تقدم گفتار بر نوشتار دلایلی دارند؛ از این قرار:
یک . تاریخچه پیدایش زبان را بین پانصدهزار تا یک‏میلیون سال پیش حدس زده‏اند؛ در حالی که تاریخچه ابتدایی‏ترین نشانه‏های نوشتاری و خطی را نمی‏توان از حدود ده‏هزار سال پیش فراتر برد.
دو . هیچ جامعه‏ای در هیچ نقطه‏ای از چهار گوشه جهان نیست که زبان نداشته باشد؛ در حالی که همه این جوامع دارای خط نیستند.
سه . حتی در جوامعی که خط وجود دارد، همه افراد آن جامعه خواندن و نوشتن نمی‏دانند و نمی‏توانند از آن به عنوان ابزاری برای ارتباط استفاده کنند.
چهار . ممکن است در جامعه‏ای بنا به دلایل سیاسی، مذهبی، فرهنگی و غیره نظام نگارش یا خط تغییرپذیرد، ولی زبان تغییر نکند؛ همچنان که در ترکیه، بی‏آن‏که زبان ترکی دگرگون شود، خط دگرگون شده است.(21)
پنج . اصولاً کاربرد زبان گفتار به عنوان ابزار ارتباط بر خط مقدم است و این ترتب و تقدم را در حیات بشری نیز عملاً می‏توان ملاحظه کرد؛ زیرا کودکان نخست تکلم را می‏آموزند و سپس به مدرسه رفته، خط را فرامی‏گیرند.
شش . خط به منظور ثبت نشانه‏های آوایی زبان اختراع شده، ولی تحول خط همیشه همراه و همزمان با تحول نشانه‏های آوایی زبان نیست.
هفت . از نظر زبان‏شناسی گفتار دقیق‏تر از نوشتار می‏تواند زبان را منعکس کند؛ زیرا اغلب می‏توان یک جمله نوشته را به چندین صورت متفاوت خواند؛ در حالی که هر جمله‏ای که شنیده می‏شود، تنها به یک صورت می‏توان نوشت.
هشت . اغلب خطوط، از جمله خط عربی کاملاً آوانگار نیستند و به همین دلیل، نمی‏توانند صورت دقیق تلفظی زبان را ثبت نمایند.(22)
لذا زبان‏شناسان به دلایل یاد شده و نیز ملاحظاتی از این دست، همواره نمود آوایی یا صورت ملفوظ زبان را مبنای مطالعات و پژوهش‏های خود قرار می‏دهند.
یکی از بارزترین مواردی که ماهیت خط و زبان را متمایز نشان می‏دهد، نگارش زبان‏هایی کاملاً متفاوت با خطی واحد است؛ (همچنان که برعکس، یک زبان واحد را هم می‏توان الفباهای گوناگون نوشت).(23) برای این مورد نمونه‏های فراوانی در دسترس ماست که از آن میان به ذکر چند نمونه بسنده می‏گردد:
الف . در زبان مصری باستان، به طور همزمان از سه خط مختلف هیروگلیفی، هیراتی (Hieratic) و دموتی (Demotic) استفاده می‏شده است. همین زبان پیش از قرن دوم ق.م. به خط یونانی و پیش از قرن چهارم میلادی به الفبای قبطی (Coptic)نیز نوشته می‏شده است.(24)
ب . ایرانیان باستان برای ضبط صحیح کلمات و الفاظ کتاب اوستا، به جای خط پهلوی ـ که نمی‏توانست نمایشگر همه صداهای زبان باشد ـ خط اوستایی (دین دبیره)(25) را اختراع کردند و اوستا را ـ که در زمان‏های قدیم به خطوط میخی و آرامی و پهلوی نوشته می‏شد ـ به این خط نوشتند. قدیمی‏ترین نسخه خطی اوستا با همین الفبا (مکتوب به سال 1323م) اکنون در کپنهاک موجود است.(26)
ج . در ایران دوره اسلامی تا اواخر سده نوزدهم میلادی یهودیان ایرانی متون فارسی را به حروف عبری می‏نوشتند. این پدیده ـ که از آن با عنوان «ادبیات فارسی ـ یهودی» Judaica) - (Inrano یاد می‏کنند ـ نماد دوگانگی حیات فرهنگی آنان بود (تصویر ش1). آنان در این دوره آثار شاعران ایرانی مثل نظامی، عطّار، مولوی، سعدی و حافظ را به زبان فارسی و با خط عبری نگاشته‏اند.(27)
تصویر شماره1: خسرو و شیرین نظامی به خط عبری. مینیاتور فوق، داستان زمانی است که اسب شیرین در سفر وی به بیستون به چاله افتاد. فرهاد اسب را بلند کرد و بر پشت خود، آن را به کاخ شیرین رساند (برگرفته از کتاب فرزندان استر، ص88).
د . در زمان چیرگی مسلمانان بر اندلس یا اسپانیای اسلامی، یهودیان آن سرزمین به عربی تکلم می‏کردند، اما خطشان عبری بود.(28) همچنین کتاب‏های بسیاری به دست مؤلفان یهودی در جهان اسلام به زبان عربی و به خط عبری نوشته شده است که امروزه اصل عربی آنها در دست نیست.(29)
ه . نمونه جالب توجه دیگر، کاربرد خط عربی برای نوشتن زبان‏های رومانیایی اندلس است. این نوشته‏ها عنوان «الاعجمیه» به خود گرفت و به همین نام بعدها به صورت «آلخامیادا» (Aljamiada)و به همان معنا در فرهنگ اسپانیانی رواج یافت؛ به طوری که امروزه در کتابخانه‏های جهان، به ویژه در اسپانیا نسخه‏های خطی متعددی از آثار اعجمیه، یعنی ادبیات رومانیایی به خط عربی، بر جای مانده است که تاریخ برخی از آنها به سده 8 ق / 14م، بازمی‏گردد.(30)
و . پیش از ظهور اسلام، ایرانیان کتب علمی، سیاسی و ادبی را به پهلوی و کتب دینی را به خط اوستایی می‏نوشتند؛ اما پس از استیلای مسلمانان بر ایران، خط عربی در این سرزمین رایج شد.(31) از آن پس، الفبای فارسی در طی قرون برای نوشتن زبان‏ها و گویش‏های گوناگونان ایرانی، از جمله خوارزمی، آذری، پشتو، کردی و بلوچی، مورد استفاده قرار گرفته است.(32)
ز . همزمان با نضج جریان‏های اصلاح اجتماعی در سده‏های اخیر، ملکم‏خان شخصیت اصلاح‏طلب ارمنی در ایران، گونه‏ای الفبای ابتکاری را پیشنهاد کرد که در آن حروف به صورت منفصل نوشته شده بود. در ادامه همین پیشنهاد، وی در سال 1307ق / 1890م، در لندن به انتشار گلستان سعدی با الفبای پیشنهادی خود اقدام کرد.(33)
ح . علاوه بر زبان‏های ایرانی، زبان‏های رایج در شبه قاره هند از قبیل اردو، سندی پنجابی و کشمیری هم با الفبایی بر پایه عربی نوشته می‏شوند. همچنین الفبای عربی تا چند دهه اخیر اصلی‏ترین الفبا برای کتابت زبان سومالیایی بوده است؛ اما در سال 1351ش / 1972م، استفاده از الفبای لاتین جایگزین الفبای عربی گردید و در سومالی رسمیت یافت.(34)
ط . نمونه ملموس و زنده کاربرد خط واحد در زبان‏های گوناگون، نوشتن زبان‏های مختلف با خط سیریلی(35) است. در دهه 1930م، دولت شوروی اقوام مختلف کشور را وادار به پذیرفتن الفبای سیریلی کرد و از آن پس مسلمانان اتحاد شوروی سابق برای نوشتن زبان‏های خود، از جمله ترکی، آذربایجانی، ترکمنی، ازبکی، قرقیزی، قزاقی، تاجیکی، تاتاری و چچنی از این خط استفاده می‏کنند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری‏های مسلمان در 1371ش / 1992م، تنها جمهوری تاجیکستان درصدد تغییر خط خود به فارسی برآمد که آن هم تاکنون عملی نشده است.(36)
ی . با آن‏که مسلمانان برای صورت مکتوب وحی به خط عربی قداست و حرمتی قایل هستند، ولی کتابت قرآن به خطی دیگر منتفی نیست. چنان‏که مورخان دوره تیموری نوشته‏اند، ظهیرالدین محمّد بابرشاه (888 ـ 937ق / 1483 ـ 1530م) بنیادگذار سلسله تیموری هند، خطی اختراع کرده و مصحفی بدان خط نوشته و به مکه فرستاه بود.(37)
در کتابخانه آستان قدس رضوی هم مصحفی به خطی ناشناخته موجود است (شماره 50، نگاه کنید به تصویر شماره 2) که شاه سلطان حسین صفوی در سال 1119ق، آن را وقف کرده است.
تصویر شماره2: تصویر صفحه‏ای از قرآن به خط ناشناخته (برگرفته از کتاب راهنمای گنجینه قرآن، ص179).
احمد گلچین معانی فهرست‏نگار کتابخانه مزبور ـ که نخستین‏بار آن را در نامه آستان قدس (ش20، نوروز 1344ش، ص60 ـ 64) معرفی کرد ـ آن را به همان خط اختراعی بابرشاه شمرد؛(38) اما عبدالحیّ حبیبی که الفبای خط بابری را با خط مصحف مذکور مقایسه کرده است (تصویر شماره 3)، می‏گوید:
ابدا با نسخه مصحف آستان قدس برابری ندارد.
و سرانجام نتیجه می‏گیرد که:
مبدأ خط مصحف مشهد رضوی به یقین معلوم نیست.(39)
تصویر شماره3: مقایسه الفبای عربی با الفبای خط بابری و مصحف مکتوب به خط ناشناخته (برگرفته از کتاب تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان، ص208)
علاوه بر آنچه درباره نگارش زبان‏های مختلف با خطی واحد و عکس آن گفته شد، باید دانست گاه از روی ضرورت یا برای رفع برخی از کاستی‏ها و دشواری‏ها در یک رسم‏الخط مشخص تحول یا اصلاحی صورت می‏پذیرد؛ مثلاً در الفبای عربی حروف «ق» و «ف» در آغاز شیوه روشنی نداشت. گویا نخست «ق» یک نقطه داشته و «ف» بی‏نقطه بوده است. سپس برای تمایز این دو حرف، یک نقطه زیر «ف» گذاشته شد.(40) این شیوه هنوز در خط مغربی از جمله در کتابت مصاحف رایج است (تصویر شماره 4).
تصویر شماره4: (برگی از قرآن به خط مغربی)
کاتبان فارسی نیز از سده پنجم تا یازدهم حرف «گاف» را با گذاشتن یک یا دو یا سه نقطه در زیر یا زبر «ک» از «کاف» جدا کرده‏اند؛ اما سرانجام از قرن دوازدهم هجری به این سو به جای افزودن یک یا چند نقطه بر «ک»، با افزودن یک سرکش، آن را از حرف «ک» متمایز ساخته‏اند.(41)

3 ـ 4. نسبت میان نمود نوشتاری قرآن با نمود گفتاری و شنیداری آن

با اندکی تأمل در متن حدیث مورد بحث، معلوم می‏شود که برای دستیابی به مدلول حروف مقطعه به صورت مکتوب آن نظر دوخته است، نه به صورت ملفوظ آن؛ در حالی که واقعیت قرآن آن چیزی است که خوانده می‏شود، نه آن چیزی که نوشته می‏شود.(42) به عبارت دیگر، نمود گفتاری و شنیداری قرآن اصل و نمود نوشتاری آن فرع است؛ چه مسلم است که قرآن نانوشته بر قلب پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (43) ـ که به تصریح قرآن امی(44) و ناخوانا و نانویسا بود(45) ـ نازل گردید.(46) به دیگر سخن، متن قرآنی در مرحله تلقی و ابلاغ به صورت شفاهی بود. پس از ابلاغ، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هر آیه تازه از متن قرآنی را بر «کاتبان وحی» املا می‏کرد و با اهتمام و نظارت آن حضرت قرآن به قید کتابت درمی‏آمد.(47)
الفبا و خط عربی ـ که از الفبا و خط نبطی اقتباس شده بود(48) ـ به دلیل عدم ممارست تازیان در این فن، در آن روزگار هنوز ناقص و خواندن آن با دشواری‏هایی همراه بود. در نتیجه، لغزش‏هایی از نظر املایی در برخی از مصاحف اولیه راه یافته بود.(49) این کاستی‏ها به تدریج به دست فرزانگانی چون ابوالاسود دُئلی (1ق.ه ـ 69 ق)، نصر بن عاصم (م89 ق)، یحیی بن یعمر عدوانی (م129ق) و خلیل بن احمد (100 ـ 170ق) تا حدی مرتفع گردید،(50) ولی با این حال، نمود نوشتاری قرآن همواره در طول تاریخ این کتاب مقدس فرع نمود گفتاری و شنیداری آن بوده و فراگیران هیچ‏گاه از وجود آموزگاران بی‏نیاز نبوده‏اند.

5 . نتیجه

حاصل سخن آن‏که:
اولاً، خط محصول ابداع بشر و امری عرضی، وضعی و قراردادی است و از سر ضرورت تغییر و تبدّل می‏پذیرد.
ثانیا، زبان و خط ماهیتی جداگانه دارند. زبان اصل و خط الفبا فرع است.
ثالثا، نمود گفتاری و شنیداری قرآن اصل و نمود نوشتاری آن فرع بر آن است.
از همین رو، نوشتن قرآن به خطی دیگر عقلاً منتفی نیست و امکان وقوعی دارد؛(51) همچنان که نمونه آن را در مصحف مکتوب به خط ناشناخته ـ که در کتابخانه آستان قدس رضوی محفوظ است ـ دیدیم.
افزون بر آنچه گفته آمد، برخلاف آنچه در حدیث مورد نظر مندرج است، صدایی که آن را «الف» می‏نامیم، علاوه بر آن‏که در خطوط مختلف به اشکال گوناگون نوشته می‏شود (تصویر شماره5)، طرز نگارش آن در خط عربی نیز همیشه شکل ثابت و یکسانی نداشته است؛ بلکه از بررسی نمونه خطوط قرآنی و غیرقرآنی برجای‏مانده از سده‏های نخستین آشکار می‏گردد که این حرف همواره و در همه حالات به شکل راست و ایستاده و معتدل نگاشته نمی‏شده است (تصویرهای شماره 6 ، 7، 8) این حرف در همه حالات از حروف دیگر منفرد و منقطع نیست و چنان‏که هویداست، در برخی از حالات به حرف پیش از خود می‏چسبد (تصویر شماره 9 و 10).
تصویر شماره5 : (برگرفته از دایرة‏المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «الفبا» ص53)
تصویر شماره6 : (نمونه‏ای از قرآن به خط کوفی)
تصویر شماره7: تصویر برگی از قرآن منسوب به خط امام علی بن موسی‏الرضا علیه‏السلام (برگرفته از کتاب راهنمای گنجینه قرآن)
تصویر شماره8 : مقایسه تغییر و تحول حروف خط کوفی بر روی سکه‏های دوره اموی و عباسی (برگرفته از کتاب راهنمای خواندن انواع خطوط کوفی)
تصویر شماره9: (برگرفته از کتاب راهنمای خواندن انواع خطوط کوفی، ص13)
تصویر شماره10: (برگرفته از کتاب راهنمای خواندن انواع خطوط کوفی، ص44)
بنابر آنچه گذشت، از سویی باید گفت محتوا و درون‏مایه این حدیثْ سست و نااستوار و با مسلّمات علمی و واقعیات تاریخی ناسازگار است. از سویی دیگر، حدیث‏شناسان اجماعا یکی از معیارها و نشانه‏های تشخیص حدیث جعلی را سستی و نااستواری معنا (رکّة‏المعنی) دانسته‏اند.(52) بنابراین، ناگزیر باید به ساختگی‏بودن این حدیث و امثال آن حکم کرد.
در پایان، گفتنی است بغوی ـ که تفسیرش گزیده تفسیر ثعلبی است(53) ـ روایت مورد بحث را درکتاب خود ثبت نکرده است.(54) ابوالفتوح رازی نیز که پس از التبیان طوسی، بیشترین بهره را از الکشف و البیان برده(55) این روایت را در تفسیر خود درج نکرده است.(56) مجلسی هم ـ که الکشف و البیان را در زمره منابع دایرة‏المعارف بزرگ خود موسوم به بحار الأنوار نام می‏برد(57) ـ از این حدیث ذکری به میان نیاورده است(58) و این نکته حاکی از آن است که حدیث مورد بررسی کمترین اعتماد آنان را به خود جلب نکرده است.

کتابنامه

ـ «الفبا»، آذرنوش آذرتاش، دایرة‏المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: محمّد کاظم موسوی بجنوردی، تهران: 1367ش... .
ـ مقدمه، عبدالرحمن بن محمّد بن خلدون، ترجمه: محمّد پروین گنابادی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353ش.
ـ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح حسین بن علی خزاعی نیشابوری رازی، به کوشش: محمّد جعفر یاحقی و محمّد مهدی ناصح، مشهد: بنیاد پژوهش‏های آستان قدس رضوی، 1371ش.
ـ «ابوالفتوح رازی و تفسیر ثعلبی نیشابوری»، رضا استادی، مجموعه مقالات کنگره شیخ ابوالفتوح رازی، قم: دارالحدیث، اول، تابستان 1384، ج1، ص 13 ـ 42.
ـ «ادبیات فارسی ـ یهودی»، دیوید اورشلیمی، فرزندان استر (مجموعه مقالاتی درباره تاریخ و زندگی یهودیان در ایران)، به کوشش: هومن سرشار، ترجمه: مهرناز نصریه، تهران: نشر کارنگ، اول، بی‏تا.
ـ «ادراک گفتار»، محمّدرضا باطنی، پیرامون زبان و زبان‏شناسی، تهران: فرهنگ معاصر، 1371ش.
ـ «چند نکته درباره آموزش فارسی به خارجیان مبتدی»، محمدرضا باطنی، مسائل زبان‏شناسی نوین، چهارم، تهران: انتشارات آگاه، 1374ش.
ـ مقدمات زبان‏شناسی، مهری باقری، تهران: نشر قطره، سوم، 1378ش.
ـ معالم التنزیل، حسین بن مسعود بغوی، تحقیق: خالدالرحمن عک و مروان سوار، بیروت: دارالمعرفة، چهارم، 1415ق / 1995م.
ـ «الفابا / الفباهای اسلامی بر پایه الفبای عربی»، احمد پاکتچی، دایرة‏المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: محمّد کاظم موسوی بجنوردی، تهران: 1367ش.
ـ الکشف و البیان، ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی، تحقیق: ابی محمّد بن عاشور، مراجعه و تدقیق نظیر الساعدی، بیروت: داراحیاء العربی، اول، 1422ق / 2002م.
ـ نشاة الخط العربی و تطورّه، محمود شکر جبوری، بغداد: 1974م.
ـ تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان از عصر قبل التاریخ تا کنون، عبدالحیّ حبیبی، کابل: انجمن تاریخ و ادب افغانستان اکادیمیی، 1350ش.
ـ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، سید محمّد باقر حجّتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1360ش.
ـ «دراسة حول فواتح السور و الحروف القرآنیة المقطعه»، سید محمّد باقر حجّتی، مقالات و بررسی‏ها، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، ش30، 1356.
ـ بررسی علمی شیوه خط فارسی، نازیلا خلخالی، تهران: انتشارات ققنوس، 1375ش.
ـ التفسیر و المفسرون، محمّد حسین ذهبی، قاهره: دوم، 1396ق / 1976م.
ـ «زبان‏شناسی چیست؟»، رضا زمردیان، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، ش3، سال چهارم، پاییز 1374ش.
ـ «سابقه تاریخی خط عربی و فارسی»، رضا زمردیان، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال پانزدهم، سال اول و دوم، بهار و تابستان 1361ش.
ـ الدرایة، زین‏الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، تهران: مجمع علمی اسلامی، بی‏تا.
ـ مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، بیروت: دار مکتبة الحیاة، 1380ق / 1961م.
ـ منهج النقد فی علوم الحدیث، نورالدین عتر، بیروت ـ دمشق: سوم، 1418ق / 1997م.
ـ «الفبا / الفباهای غیر عربی اقوام و ملل مسلمان»، کامران فانی، دایرة‏المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: محمّد کاظم موسوی بجنوردی، تهران: 1367ش.
ـ کتاب الحروف، ابونصر محمّد بن محمّد فارابی، تحقیق: محسن مهدی، مصر: 1353ق / 1934م.
ـ تذکرة الائمة، محمدباقر بن محمدتقی لاهیجانی، تهران: نشر مولانا، بی‏تا.
ـ تاریخ خط، آلبرتین گاور، برگردان: عباس مخبر و کورش صفوی، تهران: نشر مرکز، اول، 1367ش.
ـ راهنمای گنجینه قرآن، احمد گلچین معانی، مشهد: انتشارات کتابخانه آستان قدس رضوی، 1347ش.
ـ مقباس الهدایة، عبداللّه‏ بن محمّد حسن مامقانی، تلخیص: علی اکبر غفاری، تهران: دانشگاه امام صادق علیه‏السلام ، اول، 1369ش.
ـ «تحول رسم‏الخط فارسی از قرآن ششم تا قرن سیزدهم هجری»، جلال متینی، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، ش3، سال چهارم، پاییز 1347، ص 134 ـ 162.
ـ بحار الأنوار، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: سوم، 1403ق / 1983م.
ـ راهنمای خواندن انواع خطوط کوفی، محمّد مشیری، مؤسسه سکه‏شناسی ایران با همکاری مؤسسه انتشارات اشرفی، تهران: 1354ش.
ـ آشنایی با قرآن (سوره‏های حمد و بقره)، مرتضی مطهری، قم: انتشارات صدرا، 1359ش.
ـ تفسیر و مفسران، محمّد هادی معرفت، قم: مؤسسه فرهنگی التمهید، 1380ش.
- التمهید فی علوم القرآن، محمّد هادی معرفت، قم: بی‏تا.
ـ دراسات فی تاریخ الخط العربی، صلاح‏الدین منجد، بیروت: دارالکتاب الجدید، 1972م.

پی نوشت ها:

دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد
_____________________________
1 . قرآن‏پژوه معاصر امامی محمّد هادی معرفت بر این اعتقاد است که ارزش خبر واحد را در تفسیر و تاریخ باید تنها با درنظرگرفتن خود متن تعیین کرد، نه سند آن؛ یعنی محتوای حدیث را باید درنظر گرفت. اگر متنْ ابهام موجود در یک موضوع را برطرف کند، شاهد صدق آن خواهد بود و اگر ابهام را برطرف نکند، هرچند از نظر سند صحیح هم باشد، دلیلی بر پذیرش تعبدی آن نداریم (تفسیر و مفسران، ج2، ص25 ـ 26).
2 . مقباس‏الهدایة، ص73؛ منهج‏النقد فی علوم‏الحدیث، ص312.
3 . تفسیر و مفسران، ج2، ص140.
4 . الکشف والبیان، ج1، ص140.
5 . همان، ص75 ـ 85.
6 . مجمع البیان، ج1، ص65.
7 . دراسة حول فواتح السور، ص61 ؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص123.
8 . ر. ک: التفسیر الکبیر، ج2، ص7 ـ 8 : خلاصه سخن او چنین است: الف اشاره به استقامت در آغاز کار، لام اشاره به انحنای حاصل از مجاهدات و میم اشاره به آن است که بنده در مقام محبت چون دایره‏ای شود که نهایت آن عین بدایت آن و بدایت آن عین نهایت آن است.
9 . تاریخ خط، ص8: این سخن یادآور حدیث شریف نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است که می‏فرماید: «قَیّدوا العلم بالکتاب».
10 . نشاة الخط العربی و تطورّه، ص7.
11 . تاریخ خط، ص164.
12 . تذکرة الائمة، ص57 : این اثر سست و سخیف را به غلط به عالم بزرگ امامی محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی منتسب کرده‏اند. نگارنده این سطور ـ ان‏شاءاللّه‏ ـ در آینده این خطا و خاستگاه آن را در مقاله‏ای روشن خواهد ساخت.
13 . تاریخ خط، ص10.
14 . کتاب الحروف، ص144؛ مقدمه ابن خلدون، ص828 و 833 .
15 . تاریخ خط، ص35.
16 . مقدمات زبان‏شناسی، ص72 ـ 79.
17 . بررسی علمی شیوه خط فارسی، ص18 ـ 19.
18 . مثلاً خطوط سامی بر مشخصات زبان‏های سامی بیشتر منطبق است. ر. ک: تاریخ خط، ص109.
19 . «ادراک گفتار»، ص120.
20 . «چند نکته درباره آموزش فارسی»، ص89 ، آشنایی با سوره‏های قرآن، ص58 .
21 . همگام با پای‏گیری جریان‏های اصلاح اجتماعی در سرزمین‏های اسلامی از حدود 150سال پیش، انتقاداتی گسترده از شکل سنتی الفبا صورت گرفت و پیشنهادهایی برای اصلاح آن مطرح گردید («الفبا / الفباهای اسلامی...»، ص59 به بعد). به دنبال این اقدامات در سال 1928م، مصطفی کمال آتاتورک رئیس‏جمهوری ترکیه، طبق فرمانی کاربرد خط عربی را ممنوع ساخت و به جای آن خط لاتین تعدیل‏شده‏ای را برای نگارش زبان ترکی اجباری کرد («الفبا / الفباهای غیر عربی...»، ص65).
22 . مقدمات زبان‏شناسی، ص71 ـ 72.
23 . تاریخ خط، ص33 به بعد.
24 . همان، همان‏جا.
25 . این خط از الفباهای آرامی، پارسی، پهلوی و یونانی ـ که در محیط رواج اوستا سوابقی داشت ـ ترتیب داده شده بود و از راست به چپ نوشته می‏شد (تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص67).
26 . تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص67، نیز: «زبان‏شناسی چیست؟»، ص253.
27 . «ادبیات فارسی ـ یهودی»، ص81 به بعد.
28 . تاریخ خط، ص33 ـ 34.
29 . «الفبا / الفباهای غیر عربی»، ص65 .
30 . «الفابا / الفباهای اسلامی بر پایه الفباهای عربی»، ص57 ـ 85 .
31 . تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص65 .
32 . «الفابا / الفباهای اسلامی بر پایه الفبای عربی»، ص56 .
33 . همان، 59 ـ 60 .
34 . همان، ص59 .
35 . الفبای سیریلی (Cyrilic) در قرن 3ق / 9م، به همت قدیس سیریل با استاده از حروف یونانی و لاتین ابداع شد و خط رسمی زبان‏های اسلاوی و از جمله روسی گردید.
36 . «الفبا / الفباهای غیری عربی اقوام و ملل مسلمان»، ص65 ؛ تاریخ خط، ص33.
37 . تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص102.
38 . راهنمای گنجینه قرآن، ص178 ـ 184.
39 . تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص103.
40 . «الفبا»، ص53 ؛ «سابقه تاریخ خط عربی و فارسی، ص 233 به بعد.
41 . «تحول رسم‏الخط فارسی از قرن ششم تا قرن سیزدهم هجری»، ص156 ـ 158.
42 . التمهید، ج1، ص317.
43 . سوره شعرا، آیه 193 ـ 194.
44 . سوره اعراف، آیه 157.
45 . سوره عنکبوت، آیه 48.
46 . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص48.
47 . ر. ک: همان، ص201 به بعد.
48 . دراسات فی تاریخ الخط العربی، ص190؛ تاریخ خط، ص121 به بعد؛ تاریخ خط و نوشته‏های کهن افغانستان...، ص68 ، 82 ـ 83؛ «الفبا»، ص52 .
49 . التمهید، ج1، ص315 به بعد.
50 . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص465 به بعد؛ «سابقه تاریخی...»، ص233 ـ 235.
51 . بدیهی است این سخن به معنای تجویز یا توصیه به آن کار نیست.
52 . مقباس الهدایة، ص73؛ منهج النقد فی علوم الحدیث، ص312؛ الدرایة، ص16.
53 . التفسیر و المفسرون، ج2، ص 236.
54 . معالم التنزیل، ج1، ص44.
55 . «ابوالفتوح رازی و...»، ص17.
56 . روض الجنان، ج1، ص95 ـ 97.
57 . بحار الأنوار، ج1، ص25.
58 . همان، ج89 ، ص 373 ـ 375.

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

رويكرد روش شناختي به روايات تفسيري «قرآن با قرآن»

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهعلی راد, مسعود حسن‌زاده

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی